goohardasht.com/[email protected]
قافیه به قافیه باختم
برگ به برگ
واژه به واژه
و اینک تنها داشته من
حس تلخ نداشته هایی است
که شعر نمی شود ، اما
آوار می شود ، اتاق بی در و پیکر را ...
چقدر خوب است که دلتنگم
چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از دست بدهم
چقدر خوب است که بغض دارم
من نه شاعرم و
نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره
اما بد باختم ، بد
من به حس جنونی باختم که باورم بود ...
زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر شعر نیست
دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
هر کدام از یک درد حرف میزنند ...
" من به زیادی عشق باختم "
واژه های من از آن جهت معمولیست
که من معمولی ترین عاشق بودم
همین ...
فقط این را از من داشته باش :
مجنون عشق تو شدن
تنها چیزی است که من را به من می رساند
تنها چیزی است که ماندگارم می کند ...
سلام
تبریک میگم..
طبعت خیلی لطیفه..
سلام
تبریک میگم..
طبعت خیلی لطیفه..
در میان این همه هیاهو یک صدا برایم اشنا بود
یک صدا که انگار سالها به گوشم نجوا خوانده بود
و هر آن نزدیک و نزدیکتر شد
برگشتم کسی نبود
و باز نجوا نزدیک و نزدیکتر میشد
چشمهایم را بستم و در ذهن تجسم کردم که این صدای آشنا صدای کیست
نا گه به یاد اوردم صدای چه کسیست
و قبل از باز کزدن چشم با گوشت و استخوان به یقین رسیدم که اشتباه نکرده بودم
میپرسی چرا با گوشت و استخوان؟
اری با تمام وجود حسش کردم
چون تنها خنجری بود که از پشت با دستان او خرده بودم بله همان یار دیرین که نجوای عاشقانه به گوشم خواند و مسخ عشقم کرد تا درد جان کاه خنجرش را در زمان بودنش حس نکنم
.
24369 بازدید
8 بازدید امروز
7 بازدید دیروز
87 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian